علاقهمندي ها
.: ام فاطمه :.
03/12/12
||عليرضا خان||
چه عجب
نور الزهراء
چه عکس زيبايي
شهريار کوچه ها
بعد هي دست هاي خودت را وقتي که بوي سيب سرخ گرفته، بو کني و بخندي
كيوان گيتي نژاد و
چه مي خواهي بنويسي که اينگونه گمان بردي که من از خويش و کرده هايم غافلم بايد يک واقعيتي را برشما نمايان کنم وان اين است که همه بر کرده خود اشنايند ولي چون توان و قدرت باور انچه نموده اند را از خود نمي بينند اميدوارند با وکيل کردن ديگران براي تفسير کرده شان انچه به خطا يا صحيح سخني غير باورشان را بفمند گويي کبکاني هستند اين لعضي يا که اگاه به حضور شکارچي را قدرت باور و فرار از او ندارند
+
نمـي دانم *شــب ها*
من *شاعــر* مي شــوم
و تــو را *غــزل بــاران* مي کنــم
يا تــو *بهانـــه* مي شوي
و من
غزل غزل *مي بـــارم*!

اودسان
03/12/9

19 فرد دیگر
101 فرد دیگر
+
بسم رب المهدي
پيامبر اکرم(ص) :
مهدي(عج) از فرزندانِ من است که چهره اش چون ستاره تابان است.بحار الأنوار ج 36
يک نظر تو را ديدن، بس است
نقش ِماه ،بر خاطر شب مي ماند...
رو سياهيم را بگذار به پاي نديدنت آقا
اظهر

هما بانو
03/10/11
+
هو الخالق
نمي شود به اندازه ي خدايي تو، بندگي کرد
.
.
.
اما مي شود:
*به اندازه ي تمام بنده هايت علي(ع) را دوست داشت... *
---
{ولىّ شما، تنها *خدا* و *پيامبر* اوست و كسانى كه ايمان آورده اند: همان كسانى كه *نماز* برپا ميدارند و *در حال ركوع زكات* مي دهند. سوره : المائدة آيه : 55 }
*يا علي(ع)...*
اظهر

هما بانو
03/10/11
+
نامِ تـــــو را دوبار قرعـه کشيدند؛
يک بار براي شهادت درآمد
و بار ديگر براي
گمنــآمي...

هما بانو
03/10/11
13 فرد دیگر
54 فرد دیگر
هما بانو
03/10/11
هيچ روزي معمولي نيست همه روزها و ساعت ها محضر وقايع و اتفاقاتي هستند که ما چونکه به انجام ان عادت کرديم به خود اجازه نمي دهيم اين وقايع را به قدر مرتبت و جايگاه والايشان در زندگاني مان از انها ياد کنيم ما بنده گان روزمره اي هستيم که براي راحتي خود به خود اجازه مي دهيم که گاهي صورت مسئله ها را متاسفانه پاک کنيم
هما بانو
03/10/11
+
هر بار خواستم تحويلش نگيرم که به من وابسته نشود و من هم به او ... نشد که نشد ... اين معرفت را دارد که بيايد، آن هم سر زده! مي آيد مي نشيند کنار من ... يواشکي...مثلا مي خواهد غافلگيرم کند . مي آيد مي نشيند کنار من و من مي روم برايش چاي مي ريزم.

هما بانو
03/10/11

با دوتا استکان چاي بر مي گردم و مي نشينم کنار او. هي تعارف مي کنم و هي او نمي خورد. هي او نمي خورد و من مي خندم به اين شيطنت هايش. برايم کتاب مي خواند. برايم قصه مي گويد. مي خنداندم و من ميان ِ اين خنده ها خيلي يهويي مي زنم زير گريه.
قبل تر ها خجالت مي کشم براي او درد و دل کنم... اما از يک زماني به بعد شد سنگ ِ صبورم. شد مرهم. شد همدم ِ تنهايي هايم....از همان زمان به بعد بود که هي برايش مي گفتم و مي گفتم و مي گويم. بدون ِ هيچ حرفي تنها گوش مي دهد.
5 فرد دیگر
39 فرد دیگر
+
و اين چنين است که از نماز بعنوان ستون دين ياد شده و هر وقت عمود خيمه را فرو افکنند خيمه گاه به طرفه العين فرو خواهد افتاد و ديگر چيزي باقي نخواهد ماند که نمادي از خيمه باشد .. اقامه نماز شرط قبول ساير حسنات است و چون اين شرط بجا آورده نشد مجالي براي عرضه باقي واجبات و حسنات نخواهد بود. #ميراب_عطش
قائنات و زعفران
03/9/4

+
سر به سر طومار زلفت شرح ِ احوال ِ من است
مو به مو فهميده ام اين مصرع ِ پيچيده را ...
.
.
.
نجيب ِ کاشاني

هما بانو
03/6/24
+
[پيامک]
دلم مي خواهد آرام صـِـدايَت کُــنَــم:
" اللّهُمـَّ يا شاهدَ کُـلِّ نـَجْـوى "
و بگويم تو خود آرامشي
و مـَـن خود خود بيقرار..
خدايا !
خرابت ميشوم
مرا هر گــــونه که ميخـواهي بساز ...
" اِلهي وَ رَبـّي مَنْ لي غَيرُک"
شبگرد تنهايي
03/6/11
شبگرد تنهايي
03/6/11
توي اين دلنوشته قرار بود من يه پَتَک محکم از خدا بخورم ..چون اين پتک انتخاب خودم بود ولي يهو يه فرشته دوست داشتني پيدا شد و آغوش خدا رو برام ترجيح داد .. يعني اون اينطور انتخاب کرد * خاطره امروز رو هميشه تو دلم يادگار ميزارم ..امروز توي همون چند دقيقه خيلي گريه کردم .. هيچ وقت اينطور داغ گريه نکرده بودم ..يکم آروم شدم *
+
معجزه اي وجود دارد که دوستي ناميده مي شود و در ميان دل اقامت دارد
شما نمي دانيد که چگونه بوجود مي آيد و چگونه آغاز مي شود اما شادماني که برايتان به ارمغان مي آورد هميشه موهبتي خاص مي بخشد و شما متوجه مي شويد که دوستي ارزشمندترين نعمت خداوند است !
*فاطمه بانو عزيزم*دوستِ دوست داشتنيِ من،بعد از يک سال و نه ماه چشم انتظاري به جمع ياران پارسي خوش برگشتين :)
فاطمه بانو از قديمي ترين کاربران پارسي





شبگرد تنهايي
03/6/11
*و از کاربران بسيار خوب و ارزشمند و متشخص پارسي يار و از نويسنده هاي خوب پارسي بلاگ هستند* عزيزم قلبا بهت خوش آمد ميگم .. خيلي دوست داشتم برگرديد..از ديدنت خيلي خوشحال شدم..ان شا الله مثل سابق حضوري فعال و مثمر ثمر داشته باشيد :)
18 فرد دیگر
44 فرد دیگر
+
من
کبوترشده بودم
آسمان دايره اي تنگ و کبود
دردلم ترس از احساس فرود آمدن شاهيني
و هراس از قدم رهگذران زائر
در دلم حسرت پرواز نبود !
چون قراري ،درکنار گنبد
گوشه ي ايوان داشت...
***
من
کبوتر شده بودم
و مقيم حرمت
بال احساسم باز
و قفس ها ،همه شرمنده
ز احساس قفس بودن خويش
من کبوتر شده بودم به هواي دانه
دانه هاي کَرَمت ، مزه ي ايمان داشت...

Miss fatima
01/10/10
