پيام دوستان
+
آمدي در خوابِ من ديشب ، چه کاري داشتي؟
اي عجب از اين طرفا هم گذاري داشتي
راه را گم کرده بودي نيمه شب شايد رفيق
يا که شايد .........
قاصدکي در باد
2:0 عصر
انديشه نگار
چه قشنگ…راه را گم کرده بودي نيمه شب…
+
مگه نمي گفتن خاک سرده..
پس چرا داغِ تو کم نميشه سردار !!:'(
226057-عاشقانه ها
ديروز 10:59 صبح
*ليلا*
04/5/1
ترانه هاي ديگر
04/4/31
ترانه هاي ديگر
04/4/31
چنين است که شهادت، پايان نيست، فقدان نيست، بلکه گستردگي در زندگي حقيقي است. گشايش است، حيات است. و شهيد، حق است و زنده است و جاويد.
رهيده از تنگناي زمان و مکان. که حالا با دست و دل باز، بي هيچ حد و حصري، به خدمت ادامه خواهد داد. شهادت، از دست دادن نيست، به دست آوردن است.
+
کم کم به يادروز پروازِ ابدي
مسافرانِ ارديبهشت نزديک مي شويم...
آه از آن ارديبهشت...:'(
#پرواز_ارديبهشت
#شهيدان_خدمت

ترانه هاي ديگر
04/4/31
.: ام فاطمه :.
04/4/30
+
دخترم منو و خواهرام رو خواهراي افسانه اي خطاب ميکنه. :) يه کليپ فرستادم تو گروه خواهرانه ..من و آبجي ها کلي خنديديم. اومده گروه رو وا کرده و ميخنده. فکر کردم اونم داره به کليپي که فرستادم تو گروه ميخنده. ميگه من دارم به خنده هاي شما ميخندم :-| اين کليپ کجاش اينقدر خنده داشت که شما خواهراي افسانه اي مردين از خنده!! !:-| :D
از دست دخترم .. :-|





||عليرضا خان||
04/4/30
کلاس آموزش حج داشتيم ولي چون شب تا صبح خواب نرفته بودم گفتم تو گروه خواهرانه مطرح کنم سه تا آبجي همسفرم بگن خب امروز نيا نکاتي که گفته شده رو ما بهت ميگيم که ديدم اونام .....:) که دوباره دخترم بعد از خوندن پيام هامون نگاه معناداري کرد و گفت قبول داري که.....:D
+
فکر نمي کنم تو اين دنيا براي يه خواهر ،
قشنگ تر از لبخند و خوشحالي برادرش باشه.
امشب با تمامِ وجودم با شاد شدنِ دوتا داداشم شاد شدم .
امشب خدا قشنگترين هديه رو به خانواده امون داد.
خدايا شکرت @};-
* تبريک چند ماهِ پيش من به دوتا داداشم* :-)
امشب هم خبر بدنيا اومدن نوه دوتا داداشم=)





||عليرضا خان||
04/4/30
البته داداش حاج شاهپورم که برادر تني و ارشدم هست از دوتا دخترش سه تا نوه داره ، اما پسرش بعد از هشت سال بابا شده . دورش بگردم الهي که چقدر منتظر همچين لحظه اي بوديم براش
+
تو نميداني مهار کردن اين جنون سرکش در من، مستلزم چه رنجي و چه صبريست و چقدر انرژي از من به تحليل ميبَرد!
تو نميداني من چقدر بايد با خودم بجنگم تا بتوانم يک قدم از تو دورتر شوم، و تازه تا چشم وا ميکنم ميبينم دوباره خاطرهاي يا شعري مرا به سمت تو کشاندهاست.
تو نمي داني چقدر سخت است.......
||عليرضا خان||
04/4/30
+
بشدي و دل ببردي و به دست غم سپردي
شب و روز در خيالي و ندانمت کجايي...
||عليرضا خان||
04/4/30
+
اي در ميان جانم و جان از تو بي خبر...
وز تو جهان پر است و جهان از تو بي خبر
||عليرضا خان||
04/4/30